کارهای پردیس جون در یکسالگی
کارهای پردیس جون در یکسالگی دختر گلم چند وقته که این پستو نوشتم ولی وقت نمیکردم تائید کنم و بذارم تو وبلاگ امروز بالاخره این فرصت رو پیدا کردم تا از ثبت موقت خارج و تائید کنم.
دوست داشتم اینجا کارهایی که تا امروز یاد گرفتی و انجام میدی رو برات بنویسم تا هیچوقت یادم نره البته بعضی از این کارا رو خیلی وقته انجام میدی و من تازه الان دارم مینویسم.
- وقتی من گردگیری میکنم و دستمال رو دستم میبینی سریع میای میگیری و به تقلید از من میز رو تمیز میکنی.
- دستمال کاغذی برمیداری و به صورتت و لپت میکشی مثلا داری صورتتو تمیز میکنی
- به محض اینکه صدای زنگ تلفن وموبایل – آیفون – دزدگیر ماشین و بسته شدن در خونه رو میشنوی با خوشحالی میگی بابا . . . بابا ، یاد گرفتی لباتو غنچه میکنی و میگی بابا که بیشتر شبیه بوبا میشه تا بابا ههههه
- ازت میپرسم بابا کو؟؟؟؟؟ دوتا دستاتو به معنی کووووو میچرخونی و به اطراف نگاه میکنی . اگر هم که بابا جون خونه باشه که با انگشت اشاره میکنی
- غذات که تموم میشه میگیم پردیس خدا رو شکر کن! تو هم با تمام قوا دستاتو میاری بالا و خدارو شکر میکنی
- وقتی نماز میخونیم سریع و سیر میای، مهر رو برمیداری و سرتو میذاری رو مهر و لباتو به هم میزنی مثلا داری نماز میخونی. میگیم الله اکبر کن میگی یایا یا
- فوت کردن رو خیلی خوب یاد گرفتی، شمع تولدتو خودت فوت کردی البته چون فاصله تا شمع زیاد بود بابا احسان هم کمک کرد. یک اسمورفی حباب ساز داری وقتی روشنش میکنم تو هم تند تند فوت میکنی
- وقتی آهنگ های شاد میشنوی یا برات شعر میخونیم با خوشحالی دست میزنی و خودتو چند سانتی از زمین بلند میکنی و نی نای نای میکنی. اینقدر با نمک ذوق میزنی که هر کی در اون حالت میبینت واقعا ذوق زده میشه
- لباتو غنچه میکنی و میچسبونی به صورتمون و یک صدای موچ کوچولو هم درمیاری.
وقتی بوسم میکنی واقعا انگار دنیا رو بهم دادن خیلی خوشحال میشم. بهت یاد داده بودم که دستتو بوس کنی بعد فوت کنی و برامون بوس بفرستی ولی اینا رو با هم قاطی میکنی خیلی بامزه میشی .. مثلا دستتو بوس میکنی بعد یادت میره فوت کنی یا میگم بوس بفرست فقط فوت میکنی.(به لطف اینکه این پستو دیر تائید کردم الان دیگه تقریبا یاد گرفتی واسه همه بوس میفرستی. فدای دختر مهربونم بشمممممم
)
- بیشتر دوست داری از غذای ما بخوری و غذاهای خودتو خیلی خوب نمیخوری
- واسه راه رفتن تلاشی نمیکنی و فقط در حد چند ثانیه میتونی بایستی. فکر کنم ترسیده شدی چون از قبل از عید یاد گرفته بودی تنهائی بایستی (البته وقتی حواست نبود) ولی چون یکی دوبار افتادی حالا دیگه میترسی
- وقتی کاری میکنی و میگم پردیس نه!!! تند تند سرتو تکون میدی و ادای منو درمیاری و اِه اٍه میکنی ولی معمولا به کارت ادامه میدی و اصلا محل نمیدی.
- با ازاء هربار که میریم تو اتاق و میایم بیرون میگی بَر یعنی برق و خودت دوست داری خاموش و روشن کنی البته چند ماهه که این کارو انجام میدی و از علاقت چیزی کم نشده بعدش هم کلی واسه خودت دست میزنی
- دوهفته قبل سرماخورده بودم ولی جرات نداشتم سرفه کنم تا یکبار سرفه میکردم تو 3 بار بعد از من سرفه میکردی الانم هرکی سرفه کنه حتی اگه سرگرم بازی باشی بازم باید سرفه کنی و اداشو دربیاری وقتی هم که عطسه کنیم میگی هه هه و میخندی
- وقتی نمیخوای غذا یا قطرتو بخوری سرتو برمیگردونی و با دستت دستمونو کنار میزنی و لباتو محکم میبندی
- موبایل و تلفن بیسیم رو میگیری کنار گوشت و میگی اَو یعنی الو
- تازگی یه صداهای جالبی از خودت درمیاری دقیقا انگار داری حرف میزنی ولی مفهوم خاصی نداره
- می پرسیم ساعت کو؟؟؟ نشون میدی ... عکس بابایی کو ؟؟؟؟ عکس بابائی رو نشون میدی
- با سه چرخه ای که خاله مریم واست کادو آورده کلی حال میکنی و تو حیاط یا خونه راه میبریمت و صدات درنمیاد و ذوق میکنی
- الان دیگه 8 تا دندون خوشگل داری که دوتاش هفته قبل از تولدت دراومد
- عاشق برنامه رگین کمونی که ساعت 14:15 از شبکه تهران پخش میشه تا مجری میگه دست و هورااااا ...... تند تند دست میزنی وقتی هم پنگول شعر میخونه نی نای نای میکنی آخر برنامه هم که شعر میخونه و همه بچه ها بای بای میکنن تو هم بای بای میکنی. کلا خیلی این برنامه رو دوست داری
- از دوتا پله خونه مامانی خیلی راحت میری بالا و خودتو به میز میرسونی. از مبل و تخت و غیره ... دنده عقب میای پائین
- هرجا چراغ ببینی و یا نور خورشید رو که می ببینی میگی بَر یعنی برق
- وقتی همه دور هم به چیزی میخندیم تو هم خودتو از دسته نمیندازی و هه هه میخندی
- از اعضای بدنت مو،دست،پا،دهن و چشماتو یاد داری و نشون میدی . مامان منصوره چشماتو بهت یاد داده. یه روز ظهر رسیدم خونه مامانی ازت پرسید پردیس چشات کو؟؟دیدم چشماتو میبندی و محکم پلکاتو فشار میدی حالا دست بردار هم نبودی و حداقل ده بار اینکارو تکرار کردی قربونت بشم که اینقدر بانمکی . خیلی از اینکارت خوشم میاد ولی جرأت نمیکنم ازت بپرسم چون دیگه ول کن قضیه نیستی هههههه
- چند روزه کشف کردیم به خرس بزرگی که تو اتاقته ، خیلی علاقه داری اینقدر بوسش میکنی و محکم بغل میگیریش و سرتو میذاری رو پاهاش که ما خندمون میگیره. الان سه شبه که بابا احسان خرس به اون بزرگی رو بغل میکنه شما هم روی خرس میخوابی و محکم اونو بغل میکنی بعد بابا تو خونه راه میره و میدوه تا خوابت ببره چند تا عکس گرفتم که بعدا به این پست اضافه میکنم.
خدا جونم خودت مراقب این گل بی خارٍ ما بااااااش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
