نیم سالگی دخترم
دختر ناز و عزیزم؛
عزیز دردونه ی مامان و بابا، امروز ششمین ماهگردت بود.
نیم سال است که خونه پر مهرمان با قدمهایت معطر شده و صدای نازنینت در آن طنین انداز است.
از هر ثانیه و لحظات با تو بودن لذت می بریم و برای داشتن چنین هدیه الهی و نازنین دختری مانند تو هر چقدر خدای را شکر گوئیم باز هم کم است.
گل نازم، ششمین ماهگردت برای من با همه ماهگردهات یک فرق داشت ، اونم این بود که امروز هشتمین روز از ماه محرم است و ساعت 2 مراسم همایش شیرخوارگان حسینی در حرم امام رضا(ع) بود، خیلی دوست داشتم تو این مراسم شرکت کنم و از پارسال به فکر این همایش بودم، ولی انگار قسمت نبود چون بابا احسان امروز هم سرکار بود و نتونست ما رو ببره حرم از طرفی هم این روزا هوا خیلی سرد شده ترسیدیم خدای نکرده دختر گلمون سرما بخوره ، اما برنامه همایش رو از تلویزیون نگاه کردم و کلی اشک ریختم.
امسال خیلی بیشتر از سالهای دیگه به فکر شش ماهه امام حسین (ع) بودم چون خودم یک فرزند شش ماهه دارم.
خداوندا این هدیه ات را صحیح و سالم برایمان حفظ کن . آمین
دوستت داریممممم بی نهایتتتتتتتت