سالگرد ازدواج و واکسن دو ماهگی پردیس جونی
عزیز دل مامانی ، واکسن دو ماهگیت مصادف شد با پنجمین سالگرد عروسیمون خیلی خوشحال بودیم که تو سالگرد عروسیمون دختر نازمون هم تو بغلمون هست .
از همینجا سالگرد ازدواجمون رو به خودم و احسان جون تبریک میگم
ساعت 12 ظهر روز 91/5/4 با بابا احسان رفتیم مرکز بهداشت تا واکسنت رو بزنیم. دل تو دلم نبود و می ترسیدم . قبلش رفتیم قد و وزنت رو اندازه گرفتن ماشاأ... وزنت شده بود 5/500 ( 45 روزگی که دکتر پریزاده وزنت کرده بود 5 کیلو بودی ) و قدت هم 57 شده و دور سرت شده 39 و منحنی رشدت رو خط سبز بود خدارو شکر.
هر کاری کردیم که از خواب بیدار بشی بیدار نشدی و واسه همین وقتی اولین واکسن رو به پات زد یک جیغ بلند زدی که دلم ریخت ، دومی رو هم که زد گریه کردی ولی بعدش خوابت برد. تا عصر انگار خیلی درد نداشتی چون کلی واسم خندیدی البته قطره استامینوفن هم بهت دادم ولی از عصر به بعد وقتی پاهاتو تکون میدادی خیلی گربه می کردی ودلم واست کباب شد شب یکم تب کردی که منو بابا دستمال خیس رو سرت گذاشتیم تا تبت بالاتر نره و تا فرداش هم دیگه تقریبا خوب شدی. ولی چشمات قرمز شده و ترشح داره نمی دونم شاید به خاطر دستمال خیس سرت سرماخورده
اینم عکسهای بعد از واکسن
مامان قربون نیمرخت بشم با اون بینی سر بالا