اولین رانندگی مامان و نی نی
عروسک قشنگم سلام روز یکشنبه 91/7/16 ساعت 10:30 گذاشتمت پیش مامان منصوره و رفتم یکسری از کارهای بانکی که داشتم انجام دادم و بعد هم رفتم تامین اجتماعی، یکم نگران بودم که مامانی رو اذیت کنی ولی زنگ که زدم مامان منصوره گفت نه آرومه و داریم بازی می کنیم بعد هم اس ام اس دادند که پردیس جون لالا کرده منم خوشحال به کارام رسیدم و ساعت 12:45 رسیدم خونه که دیدم مثله فرشته ها خوابیدی . هنوز لباسامو در نیاورده بودم که مامانی (مامان خودم) زنگ زد و گفت ناهار بیا خونه ما منم سریع لباس تنت کردم و بهت شیر دادم و واسه اولین بار دو تایی رفتیم بیرون . وای خیلی خوب بود دیگه فکر می کردم بعد از 5 ماه می ترسم رانندگی کنم ولی اصلا اینطور نب...